ﺧﺪﺍﯾﺎ !
سه شنبه 98/02/17
ﺧﺪﺍﯾﺎ !
ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﻣﺎﻩ شعبان و ورود به رمضان ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﻣﻘﺎﺭﻥ ﺑﺎ ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ و ورود به سعادت و خوشبختی ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻩ…
ﺍﻟﻬﯽ ﻧﺼﯿﺮﻣﺎﻥ ﺑﺎﺵ ﺗﺎ ﺑﺼﯿﺮ ﮔﺮﺩﯾﻢ، ﺑﺼﯿﺮﻣﺎﻥ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻣﺴﯿﺮ ﺑﺮﻧﮕﺮﺩﯾﻢ.
ﺍﻟﻬﯽ ﮐﯿﻨﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﯿﻨﻪ ﻫﺎ ﯾﻤﺎﻥ ﺑﺰﺩﺍﯼ، ﺯﺑﺎﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻍ ﻭ ﺗﻬﻤﺖ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ
ﺍﮔﺮ ﻧﻌﻤﺘﻤﺎﻥ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ ﺷﺎﮐﺮﻣﺎﻥ ﮐﻦ، ﺍﮔﺮ ﺑﻼ ﺍﻓﮑﻨﺪﯼ ﺻﺎﺑﺮﻣﺎﻥ ﮐﻦ ﺁﺯﻣﻮﺩﯼ ﭘﯿﺮﻭﺯﻣﺎﻥ ﮐﻦ .
“ﺁﻣﯿﻦ یارب العالمین”
? ? ? ماه
? ? ? رحمت
? ? ? و برکت
? ? ? ماه
? ? ? عبادت
? ? ? خدا
? ? ? ماه
? ? ? آمرزش
? ? ? گناهان
? ? ? برشما
? ? ? دوستان
? ? ? عزیز
? ? ? مبارک
? ? ? بــــــاد
ماه رمضان مبارک باد ? ?
طاعات و عباداتتون قبول درگاه حق تعالی ?
درد ودل خانواده طلبه همدانی
سه شنبه 98/02/17
✍️ درد دل خانواده #شهیدطلبههمدانی
■ سرانجام در آشفته بازار شایعهسازی و نفرتپراکنی و در آوردگاه نوین مجازی، مردم و دوستداران روحانیت که در جنگ و سیل از عمامههای خاکی و گِلی تا عمامههای خونی را نظارهگر بودهاند در مراسم تشییع پیکر حجتالاسلام مصطفی قاسمی سنگتمام گذاشتند.
● دختر شهید طلبه همدانی میگوید:
«پدرم زندگی سادهای داشت. #شهادت پدرم برای ما افتخار است، اما آنهایی که در فضای مجازی به ما تهمت میزنند را حلال نمیکنم. این حرفها و جهاد نکاح که گفتهاند همهاش دروغ است و ما کسانی که این حرفها را زدند حلالشان نمیکنیم… ما از خون شهیدمان نمیگذریم».
■ از میان تمام عکسهای مربوط به شهادت مصطفی قاسمی، امام جماعت مسجد حاج کربعلی همدان، صحنه پیکر در خون غلتیده او بیشتر از همه خودنمایی میکرد؛ خون شهید، عبای رنگباخته و کفش کهنه او آنچنان حاکی از مظلومیت شهید بود که فضای سنگینی از تألم و تأثر را در دنیای حقیقی و مجازی حاکم کرد.
■ پس از آن بود که تصاویری از منزل شهید در فضای مجازی منتشر شد که حال و هوای خانواده او و سه کودک یتیمش را نشان میداد. عکسهایی از آه و شیونها و خانه ساده شهیدی که قلب هر انسان آزادهای را به درد میآورد.
● و مادر شهید هم که گویی سنگینترین غم دنیا را بر سینه دارد، با صدای جانسوزی میگوید:
پسرم مظلومانه جان داد…
پسرم در خون دست و پا زد…
دعا میکردم که عاقبت به خیر شود نمیدانستم که اینطور از دستش میدهم
● برادر شهید هم که مانند اهالی محل و افکار عمومی هنوز این اتفاق را باور نکرده و هیچ دلیل منطقی برای این رفتار ندیده است، میگوید:
«از آن موقع تا الان هی سؤال کردهام به چه گناهی؟
فقط فکر اینم که به چه گناهی؟
برادرم مظلوم بود. یکی از خصوصیاتش این بود با اینکه خودش فقیر بود و خانه قبلیاش کنار جاده بود و در یک زیرزمین هم زندگی میکرد اما هر وقت فقیری به او رجوع میکرد غیرممکن بود که او را رد کند.»