دختران_شهدا
بابا سلام…
قرار بود در خانه باشیم، تو مرا در آغوش بگیری، روزت را باهام جشن بگیریم…
دلم برا صدایت که مرا در آغوش میگرفتی میگفتی: زهرا کوچولو بابا دختر کوچولو من
تنگ شده بابا…
حالا که نمیتوانم مزارت را در بغل بگیریم
اما بزرگتر که شدم دنیایی حرف دارم برایت…
حرف های دخترانه که فقط میشود به بابا گفت نه به هیچکس دیگر…
بابا؟! کاش کمی بزرگتر بودم
وقتی صدایم میکردی: زهرا؟
بگوییم جانم بابا… 💔
#دختران_شهدا
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط مريم بختياري سفلي در 1401/07/20 ساعت 04:53:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید