حجت الاسلام قرائتی


حجت الاسلام و المسلمین قرائتی:
مگر شب قدر نمی رویم داخل مسجد بگوییم خدا مارو بیامرز خدا مارو بیامرز می دانید راه آموزش چیست؟ قران یک کلید دارد می گوید……
ادامه در عکس نوشته

حدیث


? امام حسن (ع):
? دیروز مردى از میان شما رفت که پیشینیان، در هیچ دانشى بر وى پیشى نگرفته بودند و آیندگان نیز به او نخواهند رسید.

شهید شب قدر


◾️ ? اولین عکس از مرزبان شهید نیروی انتظامی در سردشت

فرصت مجدد


? خدا دائما به انسان فرصت می‌دهد

⭕️درد دل حضرت علی(ع) با چاه... 

⭕️درد دل حضرت علی(ع) با چاه…
میثم تمّار از یاران نزدیک امام علی(ع) بود.
میثم گاهى مناجات‌هاى آن‌حضرت را در نخلستان‌هاى کوفه از نزدیک مشاهده کرده است.
میثم در این باره می‌گوید:
«شبی از شب‌ها مولای من امیرالمؤمنین علی(ع) با من به بیرون از کوفه آمد و در مسجدی که آن‌جا بود چهار رکعت نماز گزارد، بعد از سلام نماز و گفتن تسبیح عرضه داشت:
خدایا! چگونه تو را بخوانم با آن‌که نافرمانی تو را کرده‌ام، و چگونه تو را نخوانم بعد از آن‌که تو را شناخته و محبت تو در دلم جای گرفته است. دستی را به طرف تو دراز کردم که از گناه پُر است و چشمی که امیدوار (به بخشش و کرم) تو است… (دعایی طولانی کرد) سپس صدا را آهسته نمود و سر بر خاک نهاده سجده کرد و یک‌صد مرتبه گفت: العفو، العفو، آن‌گاه برخاست و بیرون رفت، من به دنبال حضرت به صحرا رفتم، حضرت خطّی برایم کشید و فرمود:
مبادا از این خط بگذری! آن‌گاه خودش تنها رفت، شب تاریکی بود با خودم گفتم:
تو مولای خود را رها کردی با آن‌که او دشمنان بسیار دارد، در پیشگاه الهی و نزد پیامبر او چه عذری خواهی داشت، به خدا که دنبالش خواهم رفت و مراقب او خواهم بود، گرچه از فرمان او سرپیچی کنم.
به همین جهت، دنبال حضرت حرکت کردم، مقداری که آمدم دیدم حضرت سر را تا نصف بدن درون چاهی فرو برده و با چاه سخن می‌گوید و چاه نیز با حضرت سخن می‌گوید، که ناگاه حضرت متوجّه من شده فرمود: کیستی؟
گفتم: میثم.
فرمود: آیا نگفتم از آن خط عبور نکنی؟
عرض کردم: ای مولای من! از دشمنان بر شما ترسیدم دلم آرام نگرفت فرمود: آیا از حرف‌های من چیزی شنیدی؟ عرض کردم: نه، فرمود: ای میثم! در سینه عقده‌هایی است که وقتی سینه‌ام از آن تنگ می‌شود با دست زمین را گود می‌کنم و اسرار خود را برای آن بازگو می‌کنم…».
? بحار الأنوار، جلد 40، صفحه 199 و 200