«اکنون دیگر پشتم شکست»
#صل الله علی الباکین علی الحسین سلام الله علیه
?روز عاشورا چگونه گذشت؟ (قسمت دوم)
? حدود ساعت 10
بعد از تیراندازی ،«یسار»، غلام «زیاد بن ابیه» و «سالم» غلام عبیدالله ابنزیاد از لشکر کوفه برای نبرد تن به تن ابتدای جنگ بیرون آمدند. عبدالله بن عمیر اجازه نبرد خواست. امام حسین علیهالسلام نگاهی به او کرد و فرمود: «به گمانم حریف کشندهای باشی» عبدالله آن دو نفر را کشت. البته انگشتان دست چپش قطع شد.
بعد از این نبرد تن به تن، حمله سراسری سپاه کوفه شروع شد. ابتدا حجار به جناح راست سپاه امام حسین علیه السلام حمله کرد؛ اما حبیب و یارانش در برابر او ایستادگی کردند. زانو به زمین زدند و با نیزهها حمله را دفع کردند.
همزمان شمر به جناح چپ سپاه امام علیهالسلام حمله برد. زهیر و یارانش به جنگ مهاجمان رفتند. خود شمر در این حمله زخم برداشت. بعد از عقبنشینی هر دو جناح کوفی، عمر سعد 500 تیرانداز فرستاد که دوباره سپاه امام علیهالسلام را تیرباران کردند که آن حملات، علاوه بر از پا درآمدن هر 23 اسب لشکریان امام علیهالسلام تعدادی دیگر از اصحاب شهید شدند. الفتوح، آن نفرات را 50 نفر و ابن شهرآشوب 38 نفر ذکر کرده است.
اولین شهید، ابوالشعثا بود و 8 تیر انداخت که 5 نفر از دشمن را کشت. امام علیهالسلام او را دعا کرد. گروهی از سپاه شمر خواستند از پشت سر به امام علیهالسلام حمله کنند زهیر و ده نفر به آنها حمله کردند.
▪️حدود ساعت 11
بعد از این حملات، امام علیهالسلام دستور تکتک به میدان رفتن را به یاران داد. اصحاب با هم قرار گذاشتند تا زندهاند نگذارند کسی از بنیهاشم به میدان برود. انگار برای شهادت با هم مسابقه داشتند. بعضی «در مقابل نگاه امام علیهالسلام» شهید شدند. یکی از اولین کسانی که کشته شد، پیرمرد زاهد، جناب بریر بود. مسلم بن عوسجه بعد از او کشته شد. حبیب بر سر بالین او رفت و گفت کاش میتوانستم وصیتهای تو را اجرا کنم. مسلم با دست امام حسین علیهالسلام را نشان داد و گفت: «وصیت من این مرد است».
یک بار هفت نفر از اصحاب امام علیهالسلام در محاصره واقع شدند، حضرت عباس علیهالسلام محاصره آنها را شکست و نجاتشان داد.
▪️اذان ظهر
حبیب بن مظاهر موقع اذان ظهر شهید شد. چون که نوشتهاند امام علیهالسلام خطاب به اصحاب گفت یکی برود با عمر سعد مذاکره بکند و بخواهد برای نماز ظهر جنگ را متوقف کنیم. یکی از لشکر کوفه صدا زد: «نماز شما قبول نمیشود.» حبیب به او گفت: «ای حمار! فکر میکنی نماز شما قبول میشود و نماز پسر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قبول نمیشود؟» به جنگ او رفت اما از سپاه کوفی به کمکش آمدند و حبیب کشته شد. امام علیهالسلام از شهادت حبیب متاثر شد و برای اولین بار در روز عاشورا گریست. رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا رفتن جان خودم و دوستانم را به حساب تو میگذارم.» امام علیهالسلام نماز را شکسته و به قاعده «نماز خوف» خواند. گروهی از اصحاب به امام علیهالسلام اقتدا کردند و بقیه به جنگ پرداختند. زهیر و سعید بن عبدالله حنفی خودشان را سپر امام کردند. نوشتهاند سعید بن عبدالله 13 تیر و نیزه خورد و به شهادت رسید. در آخرین نفس از امام پرسید: «آیا وفا کردم؟»
▪️حدود ساعت 13
30 نفر از اصحاب امام علیهالسلام تا وقت نماز زنده بودند و بعد از این ساعت شهید شدند. بعد از کشته شدن اصحاب، نوبت به بنیهاشم رسید. اولین نفر، حضرت علیاکبر پسر امام حسین علیهالسلام بود. البته الفتوح عبدالله بن مسلم بن عقیل را اولین شهید بنیهاشم خوانده است. عبدالله بن مسلم، به طرز ناجوانمردانهای شهید شد. شهادت او بر جوانان بنیهاشم گران آمد. دسته جمعی سوار شدند و به دشمن حمله بردند. امام آنها را آرام کرد و فرمود: «ای پسرعموهای من بر مرگ صبر کنید. به خدا پس از این هیچ خواری و ذلتی نخواهید دید.»
▪️حدود ساعت 14
عاقبت امام حسین علیهالسلام و حضرت عباس علیهالسلام تنها ماندند. عباس علیهالسلام اجازه میدان خواست اما امام او را مامور رساندن آب به خیمهها کرد. دشمن بین دو برادر فاصله انداخت. عباس علیهالسلام دلاور در حالی که با شجاعت تمام سعی در آوردن مشک آب برای زنان و کودکان داشت در محاصره دشمن دو دستش قطع شده و با عمودی آهنین بر سرش زدند که از اسب بر زمین افتاد. اباعبدلله سراسیمه خود را بر پیکر قطعه قطعه برادر رساند. دشمن کمی به عقب رفت. امام علیهالسلام برای دومین بار در روز عاشورا بعد از مرگ برادر عزیزش گریه کرد و فرمود «اکنون دیگر پشتم شکست»
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط مريم بختياري سفلي در 1398/06/23 ساعت 09:52:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |