خدا را شکسته میخرد


گرم تو درنگشایی کجا توانم رفت
به راستان که بمیرم برآستان ای دوست
دلی شکسته و جانی نهاده برکف دست
بگو بیار که گویم بگیر هان ای دوست
تنم بپوسد وخاکم به باد ریزه شود
هنوز مهر تو باشد در استخوان ای دوست

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.