#درس_اخلاق


? خیلی کم پیش می‌آمد که بچه‌هایش را همراه خود بیاورد. آنروز ظاهرا خانواده حاجی جایی رفته بودند و او مجبور شده بود محمّد مهدی را همراه خود بیاورد. از صبح که آمد خودش رفت جلسه و محمّد مهدی را پیش ما گذاشت
? جلسه که تمام شد مقداری موز اضافه آمده بود. یکی را به محمّد مهدی دادم تا لااقل از او نیز پذیرایی کرده باشم. نمی‌دانم چه کاری داشت که مرا احضار کرد.
? محمّد مهدی هم پشت سر من وارد دفتر شد. وقتی بچه اش را دید چهره اش بر افروخته شد، طوری که تا حالا اینقدر او را عصبانی ندیده بودم.
? با صدای بلند گفت:کی به شما گفت به او موز بدهید.
گفتم: حاجی این بچه صبح تا حالا هیچی نخورده یه موز که به او بیشتر نداد م تازه از سهم خودم هم بوده. نگذاشت صحبتم تمام شود دست در جیبش کرد و هزار تومان به من داد و گفت: همین الان می‌روی و جای آن موز را می‌خری و می‌گذاری.البته به جای یک موز یک کیلو.
#شهید_احمد_کاظمی
#درس_اخلاق

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.