مدافع حرم


❤️شهید سید مصطفی موسوی❤️

بعد از شهادتش تو خواب یکی از بستگانشون اومده بود…. ?

شهیدمدافع حرم #سیدمصطفی موسوی (افغانستانی)

➖ من جایم راحت است، چرا غصه میخوری؟! ➖

چند روز پیش از اینکه، خواب مصطفی را نمیبینم ناراحت بودم. خیلی گریه کردم. یکی از فامیلها به خانه مان آمد و گفت خواب مصطفی را دیده که با یک لباس سفید و زیبا آمد من را بغل کرد و
گفت :من جایم خیلی راحت است چرا غصه میخورید.
آدم یک جوجه را بزرگ میکند اگر اتفاقی برایش بیافتد غصه میخورد اینکه برای اولاد اتفاقی بیافتد سخت است.
مصطفی میگفت: مادر غصه نخور. با اینکه جوان بود اما در فکر گناه و هوس نبود. یاد اینها که میافتم میگویم چه بچه ای داشتم.”

افتخار میکند که مصطفی را، دسته گلش را سرباز زینب کرده. یاد خنده، چهره، قد و بالای فرزند جوانش که می افتد دلتنگ میشود، میگوید: “به هر حال طاقت دوریاش را ندارم. شیربرنج خیلی دوست داشت. غذای مورد علاقهاش بود. روزهایی که شیربرنج درست میکردم وقتی به خانه میآمد بو میکشید و با خوشحالی میگفت: مادر دستت درد نکند شیربرنج درست کردی. اگر بعد از وقت غذا به خانه میآمد حتما میگفت مادر برای من هم گذاشتی یا نه؟

یاد شهید با صلوات❤️

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.