نامه مادری بخدا
? خدایا! از من میپذیری اگر گاهی تعقیبات نمازم بهجای تسبیح و حمد تو، «اینجا روی درخت توت/نشسته خاله عنکبوت» است؟☺️
میپذیری وقتی بعد نماز ، هرچهارتایشان به سرم میریزند و سرِ نشستن روی پاهایم، دعوا میکنند و من بهجای سجدهی شکر، باید هی خودم را کش بیاورم تا همگی جا شوند و با هم، کمی کتاب بخوانیم و بخندیم و بعد به کَلَکِ قلقلک و مسابقهی جمع کردن توپ، از روی پا بلندشان کنم تا بتوانم دم حبس شده را بیرون بدهم؟ ?
میپذیری اگر گاهی نمازهایم یکدفعه سرعت میگیرد چون دخترک دستش را گرفته جلویش و هی قر کمر میدهد و هرچه بلند «الله اکبر» میگویم، نمیفهمد باید برود دستشویی وگرنه میریزد؟☺️
.
میدانم خیلی وقتها مقصر منم و ایمان و ارادهی ضعیفم؛
که نمیتوانم به خوبی جمع کنم بین این دو؛
اما میدانم که تو میپذیری… ?
? تو میپذیری اگر هیئت رفتنم کم شده، شبهای قدرم خانگی شده، روضههایم پای گاز و ظرفشویی شده، وقت «کمیل»م در پارک و پای تاب دادنها میگذرد و وقت «ندبه» ام… در خوابِ خستگیِ شببیداریها…
.
? میپذیری نماز شبهایم را که در آن به جای 300بار «العفو»، 1300 بار «پیش پیش لا لا» میگویم و پاهایم نه از #خضوع، که از ضعف و خستگی میلرزد… ?
.
.تو میپذیری اگر در ماه مهمانیات، بخاطر وظیفهی تأمین غذای بندهی کوچکت همراه تشنگی و گرسنگی روزهدارانت نیستم… ?
.
? یقین دارم میپذیری
“حسرت” دعاهای نخوانده را، زیارتهای نرفته را، منبرهای نشنیده را، نمازهای مستحبی نخوانده را، روزههای نگرفته را، مسجدهای نرفته را، سحرهای خفته را… ?
.
? اصلاً خودت دوباره به دلم بگو!
عبادت مگر چیست جز اطاعت تو؟جز دست بر سینه نهادن دربرابر خواست تو؟
و مادری چیست جز اطاعت تو؟ ?
? فطرت را تو آفریدی، و فطرت من میگوید :
مادر_شو!_مادری_کن!
? مادری نور عشقیست که تو از نورِ خودِ خودت در سینهی من به ودیعه گذاشتی!
محبت، بخشش، پرورش، تربیت، تغذیه، تأمین، مدد، عطوفت، خیرخواهی، آغوش همیشه باز، دست همیشه گرم…
اینها که ویژگیهای توست!
.
? کمک کن این را بفهمیم و ببینیم …
کمکمان کن مادری برایمان حقیر نباشد… بالاترین باشد…
❣مگر نه اینکه تو بخشی از خالقیت و ربوبیتت را به مادر دادهای؟
.
❤️با افتخار می گویم:
..مـادرم…..مـادری نیمی ازعـرفـان است.
? موسی بن عمران علیه السلام به خدا عرض کرد: کدامیک از اعمال نزد تو بافضیلتتر است؟ خداوند فرمود: دوست داشتن کودکان…(مکارم الاخلاق ص249)
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط مريم بختياري سفلي در 1399/08/11 ساعت 11:45:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |