نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط مريم بختياري سفلي در 1395/12/07 ساعت 10:48:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط مريم بختياري سفلي در 1395/12/07 ساعت 10:48:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1395/12/08 @ 07:37:35 ب.ظ
رحیمی [عضو]
لبخند تو غم داشت… علی را نگران کرد
غمگین و غم انگیزترین مردِ جهان کرد
لبخند تو آن روز پس از دیدن تابوت
گل بود که رویید، ولی زود خزان کرد
اصلا تو بگو فاطمه جان می شود آیا
دریایِ مرا در دلِ یک قطره نهان کرد؟
مثل تو کمانی شده ام پشت مرا خم
مرهب نتوانست ولی زخمِ زبان کرد…
زخمی که غم حمزه به قلبِ نبی انداخت
تابوتِ تو با قلبِ علی بدتر از آن کرد
کوچه…در و دیوار… و آن چادر خاکی
بعد از تو مرا پیرترین مردِ جهان کرد
ابراهیم زمانی
1395/12/15 @ 08:00:41 ب.ظ
احسنت